صفحه 315
مسئله 2071- طلاق بر دو قسم است:
1. طلاق رجعى، و آن طلاقى است كه مرد زنش را
نخواهد، مهريهاش را بپردازد و او را طلاق دهد، كه در اين قسم، مرد بعد از طلاق، در
زمان عدّه، حقّ رجوع مجدّد به همسر خود را دارد، يعنى مىتواند بدون عقد او را به
همسرى قبول نمايد.
2. طلاق بائن، و آن طلاقى است كه بعد از
طلاق، مرد حقّ ندارد به زن خود رجوع كند، يعنى نمىتواند بدون عقد او را به همسرى
قبول نمايد و آن بر شش قسم است:
اوّل: طلاق زنى كه نه سالش تمام نشده باشد.
دوّم: طلاق زنى كه يائسه باشد.
سوّم: طلاق زنى كه شوهرش بعد از عقد با او
نزديكى نكرده باشد.
چهارم: طلاق زنى كه شوهرش او را سه دفعه طلاق
داده است.
پنجم: طلاق خُلع، و آن طلاقى است كه زن به
شوهرش مايل نيست و مهريه يا مال ديگر خود را به او مىبخشد كه طلاقش دهد.
ششم: طلاق مبارات، و آن طلاقى است كه زن و
شوهر، يكديگر را نخواهند و زن مهريه يا مال ديگر خود را به او مىبخشد تا او را
طلاق دهد.
مسئله 2072- مردى كه زن خود را طلاق مىدهد،
بايد رشيد باشد و به اختيار خود طلاق دهد، و اگر او را مجبور كنند كه زنش را طلاق
دهد، طلاق باطل است و نيز بايد قصد طلاق داشته باشد، پس اگر صيغۀ طلاق را به شوخى
بگويد صحيح نيست.
مسئله 2073- در تمام اقسام طلاق، اگر خود
شوهر بخواهد صيغۀ طلاق را بخواند بايد بگويد:
«زَوْجَتى طالِق» يعنى زن من رها است، و اگر
ديگرى را وكيل كند بايد بگويد «زَوْجَةُ مُوَكِّلى طالِق»، و كلّيۀ شرايطى كه در
صيغۀ نكاح گفته شد اينجا هم بايد باشد به اضافۀ اينكه طلاق بايد در محضر دو مرد
عادل باشد.
مسئله 2074- زن بايد در وقت طلاق از خون حيض و نفاس پاك باشد و شوهرش در آن پاكى با او نزديكى
نكرده باشد.
صفحه 316
مسئله 2075- طلاق دادن زن در حال حيض يا نفاس در سه صورت صحيح است:
اوّل: شوهرش بعد از ازدواج با او نزديكى
نكرده باشد.
دوّم: آبستن باشد، و اگر معلوم نباشد كه
آبستن است و شوهر در حال حيض طلاقش بدهد و بعد بفهمد كه آبستن بوده، اشكال
ندارد.
سوّم: مرد بهواسطۀ غايب بودن يا مشقّت داشتن
تحقيق، نتواند يا برايش مشكل باشد كه پاك بودن زن را بفهمد.
مسئله 2076- اگر زن را از خون حيض پاك بداند و طلاقش دهد و بعد معلوم شود موقع
طلاق در حال حيض بوده، طلاق او باطل است، و اگر او را در حيض بداند و طلاقش دهد و
بعد معلوم شود پاك بوده، طلاق او صحيح است.
مسئله 2077- كسى كه مىداند زنش در حال حيض يا نفاس است، اگر غايب شود، مثلاً مسافرت كند و
بخواهد او را طلاق دهد، بايد تا مدّتى كه معمولًا زنها از حيض يا نفاس پاك
مىشوند صبر كند.
مسئله 2078- زنى را كه نُه سالش تمام نشده يا
آبستن و يا يائسه است، اگر بعد از نزديكى طلاق دهند، اشكال ندارد.
مسئله 2079- هرگاه با زنى كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و در همان پاكى طلاقش
دهد، اگر بعد معلوم شود كه موقع طلاق آبستن بوده اشكال ندارد.
مسئله 2080- اگر با زنى كه از خون حيض و نفاس پاك است نزديكى كند و مسافرت نمايد،
چنانچه بخواهد در سفر طلاقش دهد، بايد به قدرى كه زن معمولًا بعد از آن پاكى، خون
مىبيند و دوباره پاك مىشود صبر كند.
مسئله 2081- اگر مرد بخواهد زن خود را كه بهواسطۀ
مرضى حيض نمىبيند طلاق دهد، بايد از وقتى كه با او
نزديكى كرده تا سه ماه از جماع با او خوددارى نمايد و بعد او را طلاق دهد.
مسئله 2082- زنى كه صيغه شده طلاق ندارد و
رها شدن او به اين است كه مدّتش تمام شود، يا مرد مدّت را به او ببخشد و شاهد
گرفتن و پاك بودن زن از حيض لازم نيست.
مسئله 2083- كسى كه زنش را طلاق رجعى داده،
حرام است او را از خانهاى كه موقع طلاق در آن خانه
بوده بيرون كند، ولى در بعضى از مواقع كه در كتابهاى مفصّل گفته شده، بيرون كردن
او اشكال ندارد، و نيز حرام است زن براى كارهاى غير لازم از آن خانه بيرون
رود.
صفحه 317
مسئله 2084- اگر مرد، زنى را گول بزند كه از
شوهر طلاق بگيرد و زن او شود، طلاق و عقد صحيح است، ولى هر دو معصيت بزرگى
كردهاند.
مسئله 2085- اگر زن در موقع عقد شرط كند كه
از طرف شوهرش وكيل باشد كه اگر خواست خود را مطلّقه كند، اين وكالت صحيح است.
مسئله 2086- زنى كه شوهرش گم شده، اگر بخواهد
به ديگرى شوهر كند، بايد نزد مجتهد عادل برود و به دستور او عمل نمايد.
مسئله 2087- پدر و جدّ پدرى ديوانه اگر مصلحت
باشد، مىتوانند زن او را طلاق بدهند، امّا اگر همسر دائمى براى صغير عقد كرده
باشند، نمىتوانند او را طلاق دهند.
مسئله 2088- اگر از روى علاماتى كه در شرع
معيّن شده، مرد دو نفر را عادل بداند و زن خود را پيش آنان طلاق دهد، ديگرى كه
آنان را عادل نمىداند مىتواند آن زن را براى خود يا براى شخص ديگرى عقد كند.